وصیت نامه شهید اسماعیل لجم اورک:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از دعا و سلامتی و طول عمر امام و پیروزی رزمندگان اسلام ، این چند سطر را به عنوان وصیت نامه برای برادران بزرگتر و نصیحتنامه برای برادران کوچکتر ، در این لحظههای آخر ، بیاد خدا ، بر روی کاغذ میآورم تا بلکه سنتی را بجا آورده باشم .
مطالب برای گفتن زیاد است ، آنچیزی که میدانم ، شما اعم از کوچکتر و بزرگترش را خودتان بخوبی میدانید ، هدف مشخص است ، راه معین و معلوم و راهنما هم ناظر ،فایدۀ آن را همه میدانید بی بستی هم در این راه نیست کافران و ملحدان و غیره که تکلیف آنان روشن است ، و امّا برای شما مؤمنان ، دو نمونه زندگی کردن بیشتر وجود ندارد ، و اگر سوّمیهم وجود داشته باشد مطمئن باشید که رگی به کافران دارد .
امّا آن دو نمونه که خدمت شما عرض میکنم این است . مبارزه کردن در کنار نائب امام زمان « عج » برای آمدن حجت خدا امام عصر ( عج ) و بر قراری عدالت و قانون خدا تا روزیکه به ثمر برسد . و راه دوّم شمشیر زدن در کنار امام عصر و بر قراری حکومت جهانی و زندگی در عدالت خدا حالا خودتان ببینید کدام راه حاضر و آماده است ، آیا بدون راه اوّل میتوانید به راه دوّم برسید ، آیا بدون راه اوّل میتوانید در عدالت خدا زندگی بکنید ، این را بدانید که نمیتوانید راه را امام حاضر مشخص کرده است .
اینجانب بر حسب وظیفه فقط میتوانم بگویم که شرمنده ام و براستی که جای شرمندگی هم دارد . چرا که تاکنون نتوانسته ام خدمتی به اسلام بکنم ، نبردی بزرگ در پیش است و اسلام همانطوریکه چگونه عبادت کردن و چگونه سیاست داشتن و چگونگی زندگی انسان را در تمام ابعاد مشخص کرده است چگونه جنگیدن و برای چه جنگیدن را هم معین کرده است برادران وقتی که تا این اندازه همه چیز برای ما روشن باشد چرا باز نشستن چرا باز حرکت نکردن ، وقت قیام ، و حرکت ، وقت دو بینهایت تا لقاء ا . . . در این لحظه که این مطالب را مینویسم به فاصلۀ کمیپائین تر تعدادی از رزمندگان را میبینم که کفش پوشیده اند ، گویا همه خود را برای زیارت خدا مهیا میکنند ، چشم بصیرت میخواهد که ببینند برای بعضی از برادران تعریف کردم ، خواب شهادت را ، گویا انسان پرواز میکند و شهادت دوری و خستگی ندارد چه گوارا میباشد ، به مشتاقانش مبارک و کوچکتر از آنم که شما را نصیحت کنم و کمتر از آنم اثری برای شما بگذارم .
آرزویم این است که در دم آخر مسلمان بمیرم و آدم بمیرم شما هم دعا کنید که تمام مؤمنان دم آخر مومن بروند .
پدر و مادرم و برادرانم را سلام برسانید و بدانید که ساعت رفتن را خدا میداند و مشخص میکند . برادران مسجدی را بگوئید که خودتان میدانید ، ای کاش بنده هم مثل شما میدانستم میدان آزمایش را شما بهتر میشناسید و به پدرم بگوئید که برادرانم را یک بیک آماده و لباس رزم بپوشاند و تحویل اسلام دهد و در آخر به هر کس بدهکارم حلالیت میطلبم و از هر که طلب دارم حلال میکنم .
صدای دعوت به نماز را میشنوم و لذا وقت خداحافظی است . امام را دعا کنید . اسلام را به خاطر بسپارید که راهی جز آن نیست . به امید دیدار شهدای کربلا و بدر و احد و شهید مظلوم و دیگر همسنگرانم شما نیز بشتابید که فردا دیر است .
و السلام اسماعیل لجم اورک