نام او باشد علی وکنیه اش باشد رضا
در خزان شیعه امید بهاران آمده
از مدینه آفتاب شرق ایران سرزده
افتخاری در جهان ازبهر ایران آمده
بر کریمان آمده مولا وارباب کرم
ای گدایان مژده سلطان خراسان آمده
آمده سکنی گزیند در دژ توحید او
اصل آغازین دین را شرط ومیزان آمده
آهوان را نیست باکی دیگر از صیادها
ضامن پرمهر آهوی بیابان آمده
جمله بیماران دخیل آن پر قنداقه اش
چون مسیح فاطمه از بهر درمان آمده
زایرینش را دهد پاسخ به وقت مقتضی
ضامن هر شیعه در درگاه یزدان آمده
خشکسالی خراسان هم به پایان می رسد
آنکه آید با دعایش سخت باران آمده
البشاره برکسی که حج بر او مقدور نیست
آنکه آسان می کند حج فقیران آمده
مشهد او روز میلادش تماشایی بود
اهل عالم بهرتبریکش فراوان آمده
کفتران قوقوی شادی در حرم سر می دهند
نوکر نقاره زن شادان وخندان آمده
ای خوشا مشهد شود کنعان وما بینیم که
یوسف گم گشته ی زهرا به کنعان آمده
“اسماعیل تقوایی”