نقاشی چهره شهید محمد حسین حدادیان

افزودن به علاقه مندی
پسندیدن
به اشتراک بذار
به صورت رایگان مجوز استفاده
نوع فایل: JPG
تعداد بازدید : 354 بار

نقاشی چهره شهید محمد حسین حدادیان

توضیحات نظرات (0)

نگاهم به مزار شهید امیر سیاوشی می‌افتد. می‌پرسم محمدحسین هم مانند شهید مدافع حرم امیر سیاوشی از خادمان هیئت بود؟ با حسرت پاسخ می‌دهد: بله، هر بار به سوریه می‌رفتم و برمی‌گشتم، امیر به دیدارم می‌آمد و از من می‌پرسید: حاجی ما را کی می‌بری؟ من هم می‌گفتم دفعه بعد، چند بار این اتفاق افتاد تا اینکه من مجروح شدم و برگشتم. آمد عیادتم و گفت مرد حسابی تو باید بروی آنجا این‌طوری مجروح شوی و ما بمانیم اینجا. اول محرم بود. گفت من را نمی‌بری؟ گفتم تو بعد محرم می‌خواهی ازدواج کنی. برو و به زندگی‌ات برس. گفت نه یک بار اعزام شوم و برگردم بعد عروسی می‌گیرم. حتی داشت خانه‌اش را نقاشی می‌کرد. خیلی زود اعزام شد. رفت و شهید برگشت. آن قدر پاک بود که خدا در همان مرتبه اول خریدش. امیر سیاوشی، محمدحسین و امین کریمی از علمداران هیئت چیذر بودند اما شاید یک روضه درست و درمان هم نتوانستند در هیئت گوش کنند آن‌قدر که مشغول خدمت و خادمی عزاداران و دادن چای و پذیرایی بودند. امین در کوچه خیابان‌های اطراف گشت می‌داد. محمدحسین دربان بود. امیر هم همین طور. به قولی اینها ته مجلس بودند و این شعر را به منصه ظهور رساندند که از آخر مجلس شهدا را چیدند.

تصاویر مرتبط
موکاپ

نگاره 1402 ، کلیه حقوق محفوظ است