روایتی از مادر شهید:
در مدتی که غلامرضا را باردار بودم خیلی دعا و قرآن میخواندم. مخصوصا دعای نادعلی را زیاد زمزمه میکردم. با علاقه زیادی که به ائمه داشتم او را بیمه حضرت زهرا(س) کردم. گفتم: یا بیبی خودت همیشه مراقب پسرم باش. غلامرضا سفری میرفت میگفتم: یا بیبی او را سپردم به شما و هر وقت که بر میگشت همانجا به سجده میافتادم و میگفتم: بیبی جان ممنون که باز پسرم سالم برگشت.