وصیت نامه شهید جعفر آقایی:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
العُلماءُ وَرَثهُ الأنبیاء
پس از حمد خدای منّان و نعمت رسول رحمان، دِینی را بر گردن خود دیدم که باید ادا کنم و آن، قدردانی از استادم و مولایم و هادیم حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت است. پیرمردِ جوانقلبی که در مدّت آشنایی حقیر با ایشان از نزدیک، موجب تکامل روحی بنده شد. در این مدّت کوتاه نتوانستم او را بشناسم، بلکه اگر مدّت درازی را نیز با ایشان بودم باز نمیتوانستم بشناسم. او عارفی ناشناخته است؛ عاشقی سرباخته و زاهدی دلسوخته. مصداق این حدیث قدسی است که فرمود خدای عزیز: «عَبدی أَطِعْنی أَجعَلُک مِثلی» در چین و چروک جبینش خواندم که «لَیسَ لِلانْسانِ إلاّ ما سَعی’». در دستان پُرمهرش محبّت را دیدم و آموختم. در چشمانش نگاه دلسوزانه را که از هر پدری دلسوزتر، و در حرکت و سکونش تواضع را آموختم و در اعمال و افعالش اطمینان را. او مصداق آیۀ شریفۀ «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» میباشد. محاسن زیبا و سفیدش حاکی از سالها رنج و مشقّت در راه توحید و وحدانیت است… کسانی که ایشان را نمیشناسند چرا اظهارنظرهای بیمورد میکنند؟ آیا معتقد به چه چیزی هستند؟ نشستهاند و از دور نظر میدهند. مواظب باشند که مسئولند در نزد خدای تعالی. آیا آنهایی که حکم قتل حلّاج را صادر کردند فقیه نبودند؟ یا کسانی که لعن مرحوم عارف باللّه فیض کاشانی میکردند خیلیشان فقیه نبودند؟ و هماکنون نیز طاقت یک تفسیر عرفانی سورۀ حمد امام امّت را ندارند؛ آیا بعضی از ایشان فقیه نیستند؟ خُب اینگونه فقها باید بدانند اگر آنها نمیفهمند دلیل بر اشتباه عارفانِ بهحقّ نیست. باید گفت: ذهن و فکر شما نمیرسد و شما نمیفهمید، نه اینکه فلان عارف اشتباه کرده. آن آقای محترم عالمی که به مرحوم مولوی ایراد وارد میکند و میگوید مولوی حرفهای خوب و در فراز بالایی دارد اما اشتباهاتی هم دارد، باید بداند که اشتباه نیست، نافهمی جنابعالی است. اگرچه اینگونه مسائل موجب قوّت و زیادتِ رحمتِ پروردگار عالم بر این مردان و اولیاء خداست و لعن بر چنین اشخاصی موجب تعالی روح ایشان است و چیزی از ایشان کم نمیکند. لهذا برای افرادِ کمفهم دعا میکنم و طلب مغفرت میجویم و از اولیاء خدا بالاَخص آیتاللّهالعظمی نجابت طلبِ شفاعت روز قیامت را دارم.